کد مطلب:90326 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:129

قرآن داروی بیماری اهل تقواست











«و یستثیرون به دواء دائهم»

واژه ها

استثار: استفعال از ثور و ثوران و به معنای برانگیخته شدن، به هیجان آمدن و برخاستن گرد و دود می باشد.

دواء: آنچه كه بدان مریض را معالجه كنند، دارو. جمع آن ادویه است

داء: بیماری، رنجوری و درد و جمع آن ادواء است.

ترجمه: یعنی پرواپیشگان قرآن را در جهت درمان رنجوری، بیماری و یا درد و رنجشان قرار داده و با حالت هیجان انگیز، آن را استقبال می كنند، تا با سرعت، هر چه بیشتر آنها را مداوا نماید.

[صفحه 210]

شرح: طبیعی است، به هنگام وجود علامت و نشانه ی بیماری (به ویژه) امراض سریع التاثیر و مهلك، مانند: وبا و طاعون، آدمی برای حفظ صحت و در صورت ابتلا به آن، جهت بازیافتن سلامت از دست رفته، چاره جویی می كند. تنها چاره ای كه جهت پیشگیری و یا رفع كسالت می بیند، مراجعه به پزشك است، تا به وسیله ی اقدامی كه طبیب در مورد شناسایی بیماری و دارویی كه برای رفع آن و یا پیشگیری، می دهد، خود را از دغدغه ی وقوع بیماری و یا بیماری موجود، راحت نماید. آن لحظاتی كه پیش از شناخت نوع بیماری، بر انسان می گذرد و با نوعی خودخوری و هیجان همراه است. در اصطلاح این جوشش و هیجان را «ثار» می نامند.

اگر در زیارت سیدالشهداء علیه السلام آمده است: «السلام علیك یا ثار الله و ابن ثاره»: سلام و درود بر تو ای خون خدا و فرزند خون خدا (اضافه ی تشریفی است، مانند بیت الله)، به همین معنا نظر دارد، چرا كه این خون، برای خدا، دین خدا و احیای سنت الهی ریخته شده و هیچگاه از جوشش و هیجان، آن هم در دلهای مومنان نخواهد افتاد.

وجه دیگری برای اضافه ی خون به خدا (ثار الله) این است كه خداوند، انتقام این خون را، در روز قیامت، از ستمكاران كه اقدام به ریختن این خون نمودند، خواهد گرفت.

به هر حال پرواپیشگان با جوش و هیجان بی نظیری، به استقبال قرآن می روند و از دارالشفای قرآن، درمان و دارو می ستانند.

امیرالمومنین علیه السلام در خطبه ای كه از اركان دین سخن می گوید، می فرماید: «و تعلموا القرآن، فانه احسن الحدیث و تفقهوا فیه، فانه ربیع القلوب و استشفوا بنوره، فانه شفاء الصدور و احسنوا تلاوته، فانه انفع القصص.»: قرآن را بیاموزید، زیرا بهترین سخنان است و در آن تفقه كنید و فهم خود را به كار گیرید، زیرا قرآن بهار دلهاست و به نور قرآن، خود را درمان كنید، تا شفا یابید، چون قرآن شفای دلهاست و

[صفحه 211]

آن را نیكو تلاوت كنید، كه بی گمان داستانهای آموزنده و پندهای آن، از همه داستانها پرسودتر، می باشد.

ممكن است كسی تصور كند كه مگر پرواپیشه گان، دردی دارند، تا به درمان محتاج باشند؟ آنها كه حائز این همه خصال خیرند، چه نیازی به درمان دارند؟ و آنان كه مظهر عفاف و مجمع فضائلند، چه جای بیماری تا درمان شوند؟ رد این تصور، این است كه درمان پرواپیشه گان، غیر از درمان دیگر افراد است و رنجوری آنان غیر از رنجوری دیگران است. پرواپیشگان، به نور قرآن، درمان می شوند، اما از چه دردی؟ دردی كه از هجران محبوب بازگو می كند، چرا كه ممكن است بر اثر از خود غافل شدن اگر یك لحظه و یا كمتر از آن باشد، در وصل معشوق و محبوب كمتر خللی پدید آید: «و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمومنین و لا یزید الظالمین الا خسارا.»: و ما آنچه برای مومنان مایه ی درمان و رحمت از قرآن نازل می كنیم، (ولی) ستمگران را جز زیان نمی افزاید.

این آیه كه در آن كلمه «شفاء» آورده شده، دلیل بر این است كه دل آدمی، بمانند جسم انسان، گاهی بیمار، می شود و احتیاج به درمان دارد، بنابراین انسان، دارای صحت معنوی است، همانگونه كه از صحت جسمانی برخوردار است و گاهی این صحت معنوی، دچار اختلال می گردد، چنانكه صحت جسمانی او نیز گاهی به بیماری تبدیل می شود و در هر دو مورد، به درمان احتیاج دارد و در تاثیر قرآن در نفوس آدمیان، جای تردید نیست. از این گروه ممتاز خلقت كه بگذریم، دیگر افراد عادی نیز، از این تاثیر معجزه آسا بهره گرفتند. مگر نه این است كه در جزیره العرب، مردم پیش از طلوع آفتاب قرآن، با جریانهایی مواجه بودند كه شنیدن آنها غم انگیز است، تا چه رسد به دیدن! انسانهایی كه در شرایط محیط فاسد آن روز، آنچنان در سیئات اخلاقی، فرورفته بودند كه اگر اسلام نیامده بود و آن اخلاق فاسد را از آن

[صفحه 212]

محیط برنداشته بود، چه بلایی نبود كه به سر آن مردم ریخته نمی شد.

آنان مانند كشتی طوفان زده كه سیل خروشان امواج گناهان و اعمال ننگبار، آنها را به هر سو می كشاند و امیدی به ساحل نجات نداشتند، با آمدن قرآن و طرح برنامه های انسان سازش، چنان دگرگون شدند و به تدریج از عادات و رسوم جاهلیت دست كشیدند كه نه تنها خود نجات یافتند، بلكه رفتار آنها الگوی آیندگان نیز گردید.

برای نمونه می توان، زنده به گور كردن دختران بی گناه را از اعمال شرم آور آنان بر شمرد كه پس از اعلام كوبنده ی قرآن، در برابر این رفتار وحشیانه، چگونه پشیمان شدند و نسبت به گذشته، در عذاب روحی بسر بردند و برای جبران این فساد اخلاقی، از خداوند تقاضای مغفرت نموده، سپس غرامت (كفاره) را می پرداختند. این دگرگونی بی سابقه و شگفت انگیز، یكی از معجزه های قرآن، در گذشته بوده و در آینده نیز، خواهد بود.

[صفحه 213]


صفحه 210، 211، 212، 213.